بتوالی. پیاپی. بدنبال هم. دمادم: وما خواستیم که تاریخ شاهان عجم... در این کتاب علی الولا جمع کنیم. (مجمل التواریخ و القصص). پس این جایگاه من شرح قصه نمی دهم... اما کارها و تواریخ که رفته است علی الولاء مختصر جمع کردم برسبیل دیگر ابواب. (مجمل التواریخ و القصص). این ذکر مانند فهرستی است علی الولا. (مجمل التواریخ و القصص). من اخبار پیغامبران علیهم السلام بدین جایگاه ثبت کردم و دیگر اخبارها که بعد از این بوده است و تواریخ در پیش داشتم تا ذکر انبیا علیهم السلام علی الولاء متصل باشد به پیغامبر ما محمد المصطفی صلوات اﷲ علیه. (مجمل التواریخ و القصص)
بتوالی. پیاپی. بدنبال هم. دمادم: وما خواستیم که تاریخ شاهان عجم... در این کتاب علی الولا جمع کنیم. (مجمل التواریخ و القصص). پس این جایگاه من شرح قصه نمی دهم... اما کارها و تواریخ که رفته است علی الولاء مختصر جمع کردم برسبیل دیگر ابواب. (مجمل التواریخ و القصص). این ذکر مانند فهرستی است علی الولا. (مجمل التواریخ و القصص). من اخبار پیغامبران علیهم السلام بدین جایگاه ثبت کردم و دیگر اخبارها که بعد از این بوده است و تواریخ در پیش داشتم تا ذکر انبیا علیهم السلام علی الولاء متصل باشد به پیغامبر ما محمد المصطفی صلوات اﷲ علیه. (مجمل التواریخ و القصص)
مساوی. برابر. یکسان. بطور تساوی. به برابری و یکسانی. (ناظم الاطباء). برابر هم. یک اندازه، بی تفاوت. بی رجحان. - برای من علی السویه است، برای من بی تفاوت است. برای من یکسان است
مساوی. برابر. یکسان. بطور تساوی. به برابری و یکسانی. (ناظم الاطباء). برابر هم. یک اندازه، بی تفاوت. بی رجحان. - برای من علی السویه است، برای من بی تفاوت است. برای من یکسان است
همیشه. پیوسته. همواره. دائماً. مدام. (ناظم الاطباء). یک ریز. یک بند. بردوام: آبهای روان علی الدوام در مرغزارهای او (جوی مولیان) ... (تاریخ بخارا ص 33). سی وسه سال بنشست علی الدوام، دامن شب بگریبان روز بست وتصانیف مکر و حیل زنان نبشت. (سندبادنامه ص 266). از ازل تا ابد ز مستی عشق بی قراری علی الدوام بود. عطار
همیشه. پیوسته. همواره. دائماً. مدام. (ناظم الاطباء). یک ریز. یک بند. بردوام: آبهای روان علی الدوام در مرغزارهای او (جوی مولیان) ... (تاریخ بخارا ص 33). سی وسه سال بنشست علی الدوام، دامن شب بگریبان روز بست وتصانیف مکر و حیل زنان نبشت. (سندبادنامه ص 266). از ازل تا ابد ز مستی عشق بی قراری علی الدوام بود. عطار